برای قاصدک *
اس ام اس و جملات جدید با موضوع خداوند در دستور زبان عرفان، فعل اینگونه صرف می شود : من نیستم ، تو نیستی ، او هست . . . تا خدای بنده نواز است به خلقش چه نیاز ؟ میکشم ناز یکی ، تا به همه ناز کنم . . . امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چه طور؟ یــا رب ، ز تو الطــــاف فراوان دیـدم / نعمت ز تــو بیشتر ز باران دیدم تا دیدهای از من، همه عصیان دیدی / تا دیدهام از تو، همه احسان دیدم . . . اگر کسی نگران رسیدن بلایی باشد و پیش از رسیدن آن دعا کند خداوند هرگز آن بلا را به او نرساند (امام صادق علیه السلام) خدایا کمک کن که راه تو گیرم / چو فرمان دهی ، از تو فرمان پذیرم خدایا، کمک کن که در زندگانی / به راه رضای تو باشد مسیرم خدایا نظر کن، که در مشکلاتم / بجز دامن پاک عترت نگیرم . . . سنگینی باری که خداوند بر روی دوش ما میگذارد آنقدر نیست که کمر مان را خرد کند آنقدر است که ما را برای دعا کردن به زانو در آورد . . . اغلب فکر میکنیم چون خیلی گرفتاریم به خدا نمی رسیم اما واقعیت این است که چون به خدا نمی رسیم خیلی گرفتاریم . . . راز یک زندگی زیبا این است: که امروز با خدا گام برداری و برای فردا به او اعتماد داشته باشی . . . هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز خداوندا خدایا خداوندا ، خداوندا ما که از ترس خدا او را عبادت می کنیم / بر تعصب های خود یک عمر عادت می کنیم چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . . . الله تویی و ز دلم آگاه تویی / درمانده منم دلیل هرراه تویی من گرچه سیه روی و بدم یا الله کوله بارم بر دوش سفرى مى باید،سفرى تاته تنهایى محض روزی روزگاری خدا ما را آفرید ، تا آدم باشیم ای آنکه طلبکار خدائی ، به خودآ / از خود بطلب ، کز تو ، خدا نیست جدا خدای من خداییست که دست گیر است نه مچ گیر ! معبودا خدایا مرا ببخش عمری به جز بیهوده گفتن سر نکردیم / تقویمها گفتند و ما باور نکردیم میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی خدایا خوش به حال آنکه قلبش مال توست حال و روزش هر نفس، احوال توست خوش به حال آنکه چشمانش تویی آرزوهایش همه آمال توست یارب تو کریمی و کریمی کرم است / عاصی ز چه رو برون ز باغ ارم است با گریه اگر ببخشی ام نیست کرم / با معصیتم اگر ببخشی کرم است . . . الهی در شگفتم از آنکه کوه را می شکافد تا به معدن جواهر دست یابد ولی خویش را نمیکاود تا به مخزن حقائق برسد . . . پروردگارا یاری ام ده ، تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم و بدون اینکه بدردم بخورند، همدل و همدردشان باشم . زیرا در سودای هر انسانی ” روح تو ” خانه گزیده . . . خطا از من است، می دانم. از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد” اما به دیگران هم دلسپرده ام از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین” اما به دیگران هم تکیه کرده ام اما رهایم نکن بیش از همیشه دلتنگم به اندازه ی تمام روزهای نبودنم مسئله این نیست که خدا را می بینیم یا نمی بینیم، مسئله اینست که با خداست که می بینیم . . . خدایا تو خود میدانی انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجر میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است. من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است راه دل خود را نتوانم که نپویم هر صبح در آیینه جادویی خورشید چون می نگرم او همه من، من همه اویم الهی در جلال، رحمانی ، در کمال، سبحانی نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی نه کَس به تو ماند و نه به کَس مانی پیداست که در میان جانی، بلکه زنده به چیزی است که تو آنی خداوندا! نان از تو می خوریم و فرمان از شیطان می بریم. ما را ببخش . . . . . . الهی دیگران مست شرابند و من مست ساقی مستی ایشان فانی است و از من باقی . . . وقتی عبارت ” خدا را به یاد داشته باش ” را می خوانم در ذهنم و در قلبم گزینه ” همیشه ” را برایش تیک می کنم . . . خدایا چه اندازه به من لطف دارى با این نادانى عظیم من و چقدر به من مهر دارى با این کردار زشت من توبه بر لب ، سبحه بر کف ، دل پر از شوق گناه معصیت را خنده می آید ز استغفار ما . . . الهى بى پناهان را پناهى به سوى خسته حالان کن نگاهى مرا شرح پریشانى چه حاجت که بر حال پریشانم گواهى بیخودی پرسه زدیم، صبحمان شب بشود بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم ما به هم بد کردیم، ما به هم بد گفتیم ما حقیقت هارا، زیر پا له کردیم …و چقدرحظ بردیم، که زرنگی کردیم روی هرحادثه ای، حرفی از مهر زدیم از تو من میپرسم ، ما که راگول زدیم؟؟؟ ایزد منان تویی تو خدایا ایزد منان تویی تو خدایا قادر رحمان تویی تو تو موجودات عالم خلق کردی پدید آرنده ی کیهان تویی تو سراسر بر جهان آفرینش محیط و صاحب فرمان تویی تو سزاوار ثنایی و ستایش جهان دارنده و یزدان تویی تو سریر پادشاهی در خور توست به مخلوق جهان سلطان تویی تو بری از عیب و عار استی و از نقص شکوه و مجد و فرد و شان تویی تو گهی عزت دهی و گاه ذلت منزه هستی و سبحان تویی تو پناه جمله ی درماندگانی خبیر از ظاهر و پنهان تویی تو خطاپوش و رحیمی و کریمی دل دلداده را جانان تویی تو سمیعی و صمد فتاح و نوری ضیاء مطلق و تابان تویی تو خلائق فانی و تو لایموتی به عالم حی و جاویدان تویی تو عظیمی و غنی،خلاق و رزاق خدای مرسل قرآن تویی تو علیمی و احد،جبار و قهار نشان و آیت و برهان تویی تو تو ستار عیوب و پرده پوشی جفا و عدل را میزان تویی تو کبیری منتقم،قدوس و خالق شکور و مالک رضوان تویی تو دهی جان و ستانی جان ز مخلوق به دنیا اول و پایان تویی تو تو را از جان و دل یا رب پرستیم که قطب و مظهر ایمان تویی تو خطاکاریم خدایا بارالها امید عاصیان تنها تویی تو
نظرات شما عزیزان:
تو از کرم به من آغوش خویش کردی باز
به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم
که می کشی تو ز عبد فراری خود ناز . . .
برای همسایه که نان مرا ربود ، نان
برای عزیزانی که قلب مرا شکستند ، مهربانی
برای کسانی که روح مرا آزردند ، بخشش
و برای خویشتن خویش ، آگاهی و عشق می طلبم . . .
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد . . .
قرارم باش و یارم باش
جهان تاریکی محض است
می ترسم
کنارم باش
هر نمازی با خودش تجدید بیعت کرده و / ساعتی دیگر به او راحت خیانت می کنیم
ما که مغروریم ازاینکه مسلمان زاده ایم / با طلبکاری ، تقاضای شفاعت می کنیم
گرمورچه ای دم زند اندر ته چاه / آگه زِ دَمِ مورچه و چاه تویی . . .
از درگه خود مکن ردم یا الله
گفتم که من و این همه عصیان چه کنم؟
گفتی که بیا من آمدم یا الله . . .
هرکجا لرزیدى،از سفر ترسیدى ، فقط آهسته بگو: من خدا را دارم!
قصه ما به سر رسید . خدا به خواستش نرسید . . .
اول به خودآ ، چون به خودآئی، به خدا / اقرار نمایی ، به خدائی خدا . . .
دستم را میگیرد همان طور که هستم !
بدون پیش شرط
همین و بس . . .
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند . . .
بابت هر آنچه کردم و نباید
و هر آنچه نکردم و باید . . .
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما / لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی
میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی
میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی
همه این میخوانمت ها و میدانمت ها بهانه ای هست
تا بگویم خدایا دوستت دارم ، من خدا را دارم !
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |